کسریکسری، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

عشق مامان

بدون عنوان

گلکم امروز خیلی حوصله ام سر رفته بود همش دوست داشتم برم بیرون به یاد پارسال با فایزه وشیما میرفتیم نذری خوردن اخه امروز ناسوعای حسینی بود...کاشکی 40روزت تمام شده بود که میتونستیم بریم اینور اونور و خانه فامیلا تصمیم گرفته ام که تا چهلت نرفته خانه کسی نریم حتی اقاجون ولی دارم کم کم از این تصمیمم پشیمان میشم خیلی سخته تو خانه نشستن شانسه منم هوا یا سرده یا باران میاد خیلی نتونستم برم بیرون چون شما سرمامیخوری عزیزم فقط به خاطر دکتر بیرون رفتیم ولی بابایی غروب بردمون بیرون خواستیم بریم رستوران دیدیم همه ی رستورانا تعطیلا به همین خاطررفتیم سراب ساندویچی مروارید ساندویچ گرفتیم اینم از تفریح مابعضی موقع ها میگم کاشکی تو تابستان دنیا اومده بودی که ...
22 آبان 1392

ختنه کردن

کسرای مامان دیروز توی 14روزگی شمارو ختنه کردیم  بابایی یه اقایی رو اورد خانه تا شما رو ختنه کنن البته مادرجون و اقاجونم بودم  من و مادر جون رفتیم توی اتاق چون واقعا طاقت دیدنت و نداشتم الهی بمیرم وقتی گریه میکردی انگار دنیا رو سرم خراب میشد اقاجونم مدام قربون صدقه ات میرفت و بابایی هم پاهاتو گرفته بود  و بغض کرده بود ووقتی کاره اقای دکتر تمام شد شما رو اوردن تا شیرت بدم بمیرم واست که مدام تو بغلم بغض میکردی گله میکردی بعد بابایی رفت واست قطره استامینوفون گرفت و بهت دادم تا کمی ساکت شدی  در هر صورت گلم مبارکت باشه
12 آبان 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق مامان می باشد